
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۴۵
۱
حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق
۲
حبذا آن زمان که پردهٔ عشق
بیخود از سر کنند با عشاق
۳
نبرند از وفا طمع هرگز
نگریزند از جفا عشاق
۴
خوش بلایی است عشق از آن دارند
دل و جان را درین بلا عشاق
۵
آفتاب جمال او دیدند
نور دادند از آن ضیا عشاق
۶
دادهاند اندرین هوس جانها
چون سکندر در آن هوا عشاق
۷
بگشادند در سرای وجود
دری از عالم صفا عشاق
۸
ای عراقی، چو تو نمیدانند
این چنین درد را دوا عشاق
تصاویر و صوت

نظرات