عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۴۹

۱

گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک

زمینیان همه دامن کشند بر افلاک

۲

به من نگر، که به من ظاهر است حسن رخت

شعاع خور ننماید، اگر نباشد خاک

۳

دل من آینهٔ توست، پاک می‌دارش

که روی پاک نماید، بود چو آینه پاک

۴

لبت تو بر لب من نه، ببار و بوسه بده

چو جان من به لب آمد چه می‌کنم تریاک؟

۵

به تیر غمزه مرا می‌زنی و می‌ترسم

که بر تو آید تیری که می زنی بی‌باک

۶

برای صورت خود سوی من نگاه کنی

برای آنکه به من حسن خود کنی ادراک

۷

مرا به زیور هستی خود بیارایی

و گرنه سوی عدم نظر کنی؟حاشاک

۸

اگر نبودی بر من لباس هستی تو

ز بی‌نیازی تو کردمی گریبان چاک

۹

مده ز دست به یک بارگی عراقی را

کف تو نیست محیطی که رد کند خاشاک

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۸۵

نظرات