
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۵۶
۱
از دل و جان عاشق زار توام
کشتهٔ اندوه و تیمار توام
۲
آشتی کن بامن، آزرمم بدار،
من نه مرد جنگ و آزار توام
۳
گر گناهی کردهام بر من مگیر
عفو کن، من خود گرفتار توام
۴
شاید ار یکدم غم کارم خوری
چون که من پیوسته غمخوار توام
۵
حال من میپرس گه گاهی به لطف
چون که من رنجور و بیمار توام
۶
چون عراقی نیستم فارغ ز تو
روز و شب جویای دیدار توام
تصاویر و صوت

نظرات