
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۵۸
۱
ایندم منم که بیدل و بییار ماندهام
در محنت و بلا چه گرفتار ماندهام؟
۲
با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
با اهل مصطبه چه به انکار ماندهام؟
۳
در صومعه چو مرد مناجات نیستم
در میکده ز بهر چه هشیار ماندهام؟
۴
در کعبه چون که نیست مرا جای، لاجرم
قلاش وار بر در خمار ماندهام
۵
ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان
بازم رهان، که با غم و تیمار ماندهام
۶
در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من
از کار هر دو عالم بیکار ماندهام
۷
کاری بکن، که کار عراقی ز دست رفت
در کار او ببین که: چه غمخوار ماندهام
تصاویر و صوت

نظرات