
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۶۳
۱
هیهات! کزین دیار رفتم
ناکرده وداع یار رفتم
۲
چه سود قرار وصل جانان؟
اکنون که من از قرار رفتم
۳
چون خاک در تو بوسه دادم
با دیدهٔ اشکبار رفتم
۴
بگذاشتم، ای عزیز چون جان،
دل نزد تو یادگار رفتم
۵
زنهار! دل مرا نگهدار
چون من ز میان کار رفتم
۶
بردند به اضطرارم، ای دوست،
زین جا نه به اختیار رفتم
۷
غم خواره و مونسم تو بودی
بیمونس و غمگسار رفتم
۸
از خلق کریم تو ندیدم
یک عهد چو استوار، رفتم
۹
چون از لب تو نیافتم کام
ناکام به هر دیار رفتم
۱۰
نایافته مرهمی ز لطفت
دل خسته و جان فگار رفتم
۱۱
شکرانه بده، که از در تو
چون محنت روزگار رفتم
۱۲
تو خرم و شاد و کامران باش
کز شهر تو سوگوار رفتم
۱۳
در قصهٔ درد من نگه کن
بنگر که چگونه زار رفتم
تصاویر و صوت

نظرات