عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۶۷

۱

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم

زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

۲

درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان

مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم

۳

چو با خود خوش نمی‌باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم

چو مهر از خویش ببریدم، بیا، تا با تو پیوندم

۴

نیابی نزد مهجوران، نپرسی حال رنجوران

بیا، زان پیش کز عالم بکلی رخت بربندم

۵

بیا کز عشق روی تو شبی خون جگر خوردم

میازار از من بی‌دل، که سر در پایت افکندم

۶

مرا خوش دار، چون خود را به فتراک تو بر بستم

بیا، کز آرزوی تو دمی صد بار جان کندم

۷

ز لفظ دلربای تو به یک گفتار خوشنودم

ز وصل جان‌فزای تو به یک دیدار خرسندم

۸

وصالت، ای ز جان خوشتر، بیابم عاقبت روزی

ولی ار زنده بگذارد فراقت روزکی چندم

۹

وطن گاه دل خود را به جز روی تو نگزینم

تماشاگاه جسم و جان به جز روی تو نپسندم

۱۰

ز هستی عراقی هست بر پای دلم بندی

جمال خوب خود بنما، گشادی ده ازین بندم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۹۶

نظرات

user_image
غلامعلی حامدبرقی
۱۳۹۳/۰۳/۲۳ - ۰۳:۰۰:۵۷
با عرض سلام و احترام در بند دوم سطر پنجم " میازار" صحیح است .