
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۶۹
۱
در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم
۲
در دیدهٔ هر عاشق او بود همه لایق
وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم
۳
دلدار دل افگاران غمخوار جگرخواران
یاری ده بییاران، هرجا همه او دیدم
۴
مطلوب دل درهم او یافتم از عالم
مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم
۵
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس
او بود، همه او، بس، تنها همه او دیدم
۶
آرام دل غمگین جز دوست کسی مگزین
فیالجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
۷
دیدم گل بستان ها ، صحرا و بیابان ها
او بود گلستان ها ، صحرا همه او دیدم
۸
هان! ای دل دیوانه، بخرام به میخانه
کاندر خم و پیمانه پیدا همه او دیدم
۹
در میکده و گلشن، مینوش می روشن
میبوی گل و سوسن، کاینها همه او دیدم
۱۰
در میکده ساقی شو، می در کش و باقی شو
جویای عراقی شو، کو را همه او دیدم
تصاویر و صوت

نظرات