عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۷۱

۱

تا کی از دست تو خونابه خورم؟

رحمتی، کز غم خون شد جگرم

۲

لحظه لحظه بترم، دور از تو

دم به دم از غم تو زارترم

۳

نه همانا که درین واقعه من

از کف انده تو جان ببرم

۴

چه شود گر بگذری تا من

چون سگان بر سر کویت گذرم؟

۵

آمدم بر درت از دوستیت

دشمن آسا مکن از در، بدرم

۶

دم به دم گرد درت خواهم گشت

تا مگر بر رخت افتد نظرم

۷

خود چنین غرقه به خون در، که منم

کی توانم که به رویت نگرم؟

۸

تا من از خاک درت دور شدم

نامد از تو که بپرسی خبرم؟

۹

کرمت نیز نگفت از سر لطف

که: غم کار عراقی بخورم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۹۸

نظرات

user_image
غلامعلی حامدبرقی
۱۳۹۳/۰۳/۲۳ - ۰۱:۲۰:۳۲
با عرض سلام و احترام در سطر چهارم : چه شودگربگذاری تا من "به نظر صحیح می رسد".