عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۷۲

۱

چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟

اگر با من خوشستی غمگسارم

۲

به آب دیده دست از خود بشویم

کنون کز دست بیرون شد نگارم

۳

نگارا، بر تو نگزینم کسی را

تویی از جمله خوبان اختیارم

۴

مرا جانی، که می‌دارم تو را دوست

عجب نبود که جان را دوست دارم

۵

مرا تا کار با زلف تو باشد

پریشان‌تر ز زلف توست کارم

۶

مرا کرامگه زلف تو باشد

ببین چون باشد آرام و قرارم؟

۷

به بوی آنکه دامان تو گیرم

نشسته بر سر ره چون غبارم

۸

در آویزم به دامان تو یک شب

مگر روزی سر از جیبت برآرم

۹

عراقی، دامن او گیر و خوش باش

که من با تو درین اندیشه یارم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۹۹

نظرات

user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۸/۱۲/۲۸ - ۲۱:۵۴:۲۹
بیت ششم مصراع اول کارامگه باید نوشته شود یعنی که آرامگهمصراع دوم هم علامت سوال لازم ندارد
user_image
امیرشریعتی
۱۴۰۰/۰۱/۱۲ - ۱۷:۰۸:۵۵
لطفا مصراع اول از بیت ششم تصحیح شودمرا " کارامگه " زلف تو باشد