عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۸

۱

باز مرا در غمت واقعه جانی است

در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است

۲

دل که ز جان سیر گشت خون جگر می‌خورد

بر سر خوان غمت باز به مهمانی است

۳

چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان

باز گذارش به غم، کو به غم ارزانی است

۴

تا سر زلفین تو کرد پریشان دلم

هیچ نگویی بدو کین چه پریشانی است؟

۵

از دل من خون چکید بر جگرم نم نماند

تا ز غمت دیده‌ام در گهر افشانی است

۶

آه! که در طالعم باز پراکندگی است

بخت بد آخر بگو کین چه پریشانی است

۷

رفت که بودی مرا کار به سامان، دریغ!

نوبت کارم کنون بی سر و سامانی است

۸

صبح وصالم بماند در پس کوه فراق

روز امیدم چو شب تیره و ظلمانی است

۹

وصل چو تو پادشه کی به گدایی رسد؟

جستن وصلت مرا مایهٔ نادانی است

۱۰

خیز، دلا، وصل جو، ترک عراقی بگو

دوست مدارش، که او دشمن پنهانی است

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۱۶

نظرات