عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۸۵

۱

مرا جز عشق تو جانی نمی‌بینم نمی‌بینم

دلم را جز تو جانانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۲

ز خود صبری و آرامی نمی‌یابم نمی‌یابم

ز تو لطفی و احسانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۳

ز روی لطف بنما رو، که دردی را که من دارم

بجز روی تو درمانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۴

بیا، گر خواهیم دیدن که دور از روی خوب تو

بقای خویش چندانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۵

بگیر، ای یار، دست من، که در گردابی افتادم

که آن را هیچ پایانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۶

ز راه لطف و دلداری، بیا، سامان کارم کن

که خود را بی تو سامانی نمی‌بینم نمی‌بینم

۷

عراقی را به درگاهت رهی بنما، که در عالم

چو او سرگشته حیرانی نمی‌بینم نمی‌بینم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۰۵

نظرات