
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۹۳
۱
من که هر لحظه زار میگریم
از غم روزگار میگریم
۲
دلبری بود در کنار مرا
کرد از من کنار، میگریم
۳
از غم غمگسار مینالم
وز فراق نگار میگریم
۴
دوش با شمع گفتم از سر سوز
که: من از عشق یار میگریم
۵
ماتم بخت خویش میدارم
زان چنین سوکوار میگریم
۶
با چنین خنده گریهٔ تو ز چیست؟
کز تو بس دل فگار میگریم
۷
داشتم، گفت: دلبری شیرین
زو شدم دور، زار میگریم
۸
چون عراقی حدیث او بشنید
زارتر من ز پار میگریم
تصاویر و صوت

نظرات