عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۹۵

۱

گرچه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم

جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟

۲

گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم

نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم

۳

مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه

از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟

۴

هم بسوزیم ز تاب رخ تو ناگاهی

همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم

۵

بیم آن است که در خون جگر غرق شویم

بسکه بر خاک درت خون جگر می‌ریزیم

۶

تا دل گمشده را بر سر کویت یابیم

همه شب تا به سحر خاک درت می‌بیزیم

۷

نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار

با تو آمیخته‌ایم، با دگری نامیزیم

۸

راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم

بو که از دست عراقی نفسی بگریزیم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۱۰

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۵/۰۳/۰۳ - ۱۰:۱۶:۳۳
شعر بسیار زیبایی است... اجرای ساز و آواز این شعر توسط هنرمندان بی همتای رادیو گلها در برنامه ی شماره ی 438 رنگارنگ