
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۹۶
۱
ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم
۲
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ما چه میخروشیم؟
۳
تا چند پزیم دیگ سودا؟
کز خامی خویشتن بجوشیم
۴
دل مرده، برون کشیم خرقه
وز ماتم دل پلاس پوشیم
۵
این زهد مزوری که ما راست
کس می نخرد، چه میفروشیم؟
۶
با آنکه به ما نمیشود راست
این کار، ولیک هم بکوشیم
۷
باشد که ز جام وصل جانان
یک جرعه به کام دل بنوشیم
۸
شب خوش بودیم بیعراقی
امروز در آرزوی دوشیم
تصاویر و صوت

نظرات