
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۰
۱
ناگه از میکده فغان برخاست
ناله از جان عاشقان برخاست
۲
شر و شوری فتاد در عالم
های و هویی از این و آن برخاست
۳
جامی از میکده روان کردند
در پیش صد روان، روان برخاست
۴
جرعهای ریختند بر سر خاک
شور و غوغا ز جرعهدان برخاست
۵
جرعه با خاک در حدیث آمد
گفت و گویی از این میان برخاست
۶
سخن جرعه عاشقی بشنید
نعره زد و ز سر جهان برخاست
۷
بخت من، چون شنید آن نعره
سبک از خواب، سر گران برخاست
۸
گشت بیدار چشم دل، چو مرا
عالم از پیش جسم و جان برخاست
۹
خواستم تا ز خواب برخیزم
بنگرم کز چه این فغان برخاست؟
۱۰
بود بر پای من، عراقی، بند
بند بر پای چون توان برخاست؟
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا
امیر اصغری
سید علی حسینی