
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۰۴
۱
بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم
نیم چون خوشدل و خرم بگرییم
۲
دمی بر جان پر حسرت بموییم
زمانی بر دل پر غم بگرییم
۳
گهی از درد بیدرمان بنالیم
گهی از زخم بیمرهم بگرییم
۴
دل ما مرد، بر تن خوش بموییم
چو عیسی رفت، بر مریم بگرییم
۵
چو کار از دست رفت، این گریهٔ ما
ندارد هیچ سودی، هم بگرییم
۶
خوشا آن دم که با ما یار خوش بود
کنون در حسرت آن دم بگرییم
۷
نشد جان محرم اسرار جانان
بر آن محروم نامحرم بگرییم
۸
تن بیمار ما درهم شد از غم
بر آن بیچارهٔ درهم بگرییم
۹
ز عمر ما دوسه دم ماند باقی
بیا، کین یک دو دم بر هم بگرییم
۱۰
عراقی را کنون ماتم بداریم
بر آن مسکین درین ماتم بگرییم
تصاویر و صوت

نظرات