
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۰۵
۱
تا کی همه مدح خویش گوییم؟
تا چند مراد خویش جوییم؟
۲
بر خیره قصیده چند خوانیم؟
بیهوده فسانه چند گوییم؟
۳
ای دیده بیا، که خون بگرییم
وی بخت، بیا، که خوش بموییم
۴
ما را چو به کام دشمنان کرد
آن یار که دوستدار اوییم
۵
نگذاشت که با سگان کویش
گرد سر کوی او بپوییم
۶
دانم که روا ندارد آن خود
کز باغ رخش گلی ببوییم
۷
زین به نبود، کز آب دیده
خیزیم و گلیم خود بشوییم؟
۸
گردی است به راه در، عراقی
آن گرد ز راه خود بروبیم
تصاویر و صوت

نظرات