
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۰۷
۱
بگذر ای غافل ز یاد این و آن
یاد حق کن تا بمانی جاودان
۲
تا فراموشت نگردد غیر حق
در حقیقت نیستی ذاکر، بدان
۳
چون فراموشت شد آنچه دون اوست
ذاکری، گرچه نجنبانی زبان
۴
خود نیابی چاشنی ذکر دوست
تا کنی یاد خود و سود و زیان
۵
چون ز خود وز یاد خود فارغ شوی
شاهد مذکور گردی بی گمان
۶
بگذری از ذکر اسماء و صفات
چون شود مذکور جانت را عیان
۷
ذکر جانت را فراگیرد چنانک
نایدت یاد از دل و جان و روان
۸
واله و مدهوش کردی آن نفس
در جمال لایزالی، بینشان
۹
هر چه خواهی آن زمان یابی ازو
خود کسی خود را نخواهد آن زمان
۱۰
این چنین دولت نخواهی تو مگر
بر کنی دل را ز یاد این و آن
۱۱
یاد ناید هیچ گونه حق تو را
تا تو یاد آری ز یار و خان و مان
۱۲
ای عراقی، غیر یاد او مکن
تا مگر یاد آیدت با ذاکران
تصاویر و صوت

نظرات
مجتبی