
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۱
۱
مهر مهر دلبری بر جان ماست
جان ما در حضرت جانان ماست
۲
پیش او از درد مینالم ولیک
درد آن دلدار ما درمان ماست
۳
بس عجب نبود که سودایی شوم
کیت سودای او در شان ماست
۴
جان ما چوگان و دل سودایی است
گوی زلفش در خم چوگان ماست
۵
اسب همت را چو در زین آوریم
هر دو عالم گوشهٔ میدان ماست
۶
با وجود این چنین زار و نزار
بر بساط معرفت جولان ماست
۷
وزن میننهندمان خلقان ولیک
کس چه داند آنچه در خلقان ماست؟
۸
گر ز ما برهان طلب دارد کسی
نور او در جان ما برهان ماست
۹
جنت پر انگبین و شیر و می
بیجمال دوست شورستان ماست
۱۰
گرچه در صورت گدایی میکنیم
گنج معنی در دل ویران ماست
۱۱
هاتف دولت مرا آواز داد:
کین نوامی گو: عراقی، ز آن ماست
تصاویر و صوت

نظرات
حسن ک
محمدرضا
هوشیار
هوشیار
خالد معصومی