عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۲۳

۱

بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهٔ خون

که بی‌تو زار چنان شد که: من نگویم چون؟

۲

ببین که پیش تو در خاک چون همی غلتد؟

چنان که هر که ببیند برو بگرید خون

۳

بمانده بی رخ زیبای خویش دشمن کام

فتاده خوار و خجل در کف زمانه زبون

۴

نه پای آنکه ز پیش زمانه بگریزد

نه روی آنکه ز دست بلا شود بیرون

۵

کنون چه چاره؟ که کار دلم ز چاره گذشت

گذشت آب چو از سر، چه سود چاره کنون؟

۶

طبیب دست کشید از علاج درد دلم

چه سود درد دلم را علاج با معجون؟

۷

علاج درد عراقی به جز تو کس نکند

تویی که زنده کنی مرده را به کن فیکون

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۲۳

نظرات