
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۳۱
۱
آن مونس غمگسار جان کو؟
و آن شاهد جان انس و جان کو؟
۲
آن جان جهان کجاست آخر؟
و آن آرزوی همه جهان کو؟
۳
حیران همه ماندهایم و واله
کان یار لطیف مهربان کو؟
۴
با هم بودیم خوش، زمانی
آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟
۵
ای دل شده، دم مزن ز عشقش
گر عاشق صادقی نشان کو؟
۶
گر باخبری ازو نشان چیست؟
ور بیخبری ز جان فغان کو؟
۷
گر یافتهای ز عشق بویی
خون دل و چشم خون فشان کو؟
۸
ور همچو من از فراق زاری
دل خسته و جان ناتوان کو؟
۹
ای دل، منگر سوی عراقی
سرگشته مباش همچنان کو
تصاویر و صوت

نظرات