عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۳۳

۱

مانا دمید بوی گلستان صبح گاه

کاواز داد مرغ خوش‌الحان صبحگاه

۲

خوش نغمه‌ای است نغمهٔ مرغان صبح دم

خوش نعره‌ای است نعرهٔ مستان صبحگاه

۳

وقتی خوش است و مرغ دل ار نغمه‌ای زند

زیبد، که باز شد در بستان صبحگاه

۴

از صد نسیم گلشن فردوس خوشتر است

بادی که می‌وزد ز گلستان صبحگاه

۵

در خلد هرچه نسیه تو را وعده داده‌اند

نقد است این دم آنهمه بر خوان صبحگاه

۶

خوش مجلسی است: درد ندیم و دریغ یار

غم میزبان و ما همه مهمان صبحگاه

۷

جانا، بخور ساز درین بزم، تا مگر

خوشبو نشد نسیم گلستان صبحگاه

۸

تا ز آتش فراق دل عاشقی نسوخت

خوشبو کند بخور تو ایوان صبحگاه

۹

خواهی چو صبح سر ز گریبان برآوری

کوته مکن دو دست ز دامان صبحگاه

۱۰

باشد که قلب ناسرهٔ تو سره شود

می‌سنج نقد خویش به میزان صبحگاه

۱۱

دامان صبح گیر، مگر سر برآورد

صبح امید تو ز گریبان صبحگاه

۱۲

چون دانه‌ای، دل تو که چون جوز غم شده است

انداز پیش مرغ خوش الحان صبحگاه

۱۳

شب خفته ماند بخت عراقی، از آن سبب

محروم شد ز روح فراوان صبحگاه

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۲۹

نظرات