
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۳۵
۱
ای راحت روح هر شکسته
بخشای به لطف بر شکسته
۲
بر جان من شکسته رحم آر
کاشکستهترم ز هر شکسته
۳
پیوسته ز غم شکسته بودم
این لحظه شدم بتر شکسته
۴
ای بار غمت شکسته پشتم
تو رخ ز شکسته برشکسته
۵
بر سنگ مزن تو سینهٔ ما
بیقدر شود گهر شکسته
۶
ای تیر غمت رسیده بر دل
پیکان تو در جگر شکسته
۷
بی لطف تو کی درست گردد؟
جانا دل من به سر شکسته
۸
آمد به درت ندیده رویت
زان شد دل من مگر شکسته
۹
در کوی تو جان سپرد دگر بار
آن مرغک بال و پر شکسته
۱۰
دل بندهٔ توست در همه حال
گر غمزده است و گر شکسته
تصاویر و صوت

نظرات