
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۳۷
۱
ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده
در هر دهن خوشی لب تو مثل شده
۲
آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده
مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده
۳
از نیم ذره پرتو خورشید روی تو
ارواح حال گشته و اجسام حل شده
۴
جانها ز راه حلق بر افکنده خویشتن
در حلقههای زلف تو صاحب محل شده
۵
ترک رخت، که هندوک اوست آفتاب
آورده خط به خون من و در عمل شده
۶
ای از کمال روی تو نقصان گرفته کفر
وز کافری زلف تو در دین خلل شده
۷
بر تو چو من بدل نگزینم، روا مدار
آبی که من خورم ز تو با خون بدل شده
تصاویر و صوت

نظرات