
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۴۴
۱
در کار من درهم آخر نظری فرمای
بر حال من پر غم آخر نظری فرمای
۲
بر خوان جگر خواری وز دست غمت زاری
نابوده دمی خرم، آخر نظری فرمای
۳
تا کی بود این محنت؟ تا چند کشم زحمت؟
مردم ز غمت یک دم، آخر نظری فرمای
۴
خون جگرم خوردی، جانم به لب آوردی
تا کی دهی، ای جان، دم، آخر نظری فرمای
۵
بس جان و دل مرده کز بوی تو شد زنده
بر نه به دلم مرهم، آخر نظری فرمای
۶
در کار من بیدل، نابوده به کام دل
یک لحظه درین عالم، آخر نظری فرمای
۷
گر زانکه عراقی نیست شایستهٔ زار تو
چون هست دلش محرم، آخر نظری فرمای
تصاویر و صوت

نظرات