
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۴۷
۱
ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟
شیفتهٔ تو انس و جان، انس روان کیستی؟
۲
مهر ز من گسستهای، با دگری نشستهای
رنج ز من شکستهای، راحت جان کیستی؟
۳
چونکه ز من جدا نهای، چیست که آشنا نهای؟
یک دم از آن ما نهای، آخر از آن کیستی؟
۴
نز تو به من رسد اثر، نی به رخت کنم نظر
از تو دو کون بیخبر، پس تو عیان کیستی؟
۵
صید دلم به دام تو، توسن چرخ رام تو
ای دو جهان غلام تو، جان و جهان کیستی؟
۶
یافتمی به روز و شب از لب لعل تو رطب
هیچ ندانم از دو لب شهد فشان کیستی؟
۷
بر سر کویت چو سگان هر سحری کنم فغان
هیچ نگویی: ای فلان، تو ز سگان کیستی؟
تصاویر و صوت

نظرات
بزرگمهر