
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۵۲
۱
جانا، نظری به ما نکردی
با خویشتن آشنا نکردی
۲
یکدم به مراد ما نبودی
یک کار برای ما نکردی
۳
یک وعدهٔ خود بسر نبردی
یک حاجت ما روا نکردی
۴
ما را به وصال وعده دادی
و آن وعدهٔ خود وفا نکردی
۵
هر لابه، که بر در تو کردیم
نشنیدی و گوش وا نکردی
۶
در کوی تو آمدیم و ما را
بر خاک درت تو جا نکردی
۷
پس در دل تو چگونه گنجم؟
چون بر در خود رها نکردی
۸
درد دل خستهٔ عراقی
دیدی، به کرم دوا نکردی
تصاویر و صوت

نظرات
شهاب