
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۵۴
۱
چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی
۲
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟
۳
من از عشقت گریبان چاک کردم
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
۴
نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
که روی نیکو از من در کشیدی
۵
بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن
علی رغم من مسکین شنیدی
۶
اگر کام تو دشمن کامیم بود
به کام خویشتن، باری، رسیدی
۷
چرا کردی به کام دشمنانم؟
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
۸
به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
که از رخ پردهٔ صبرم دریدی
۹
نچیده یک گل از بستان شادی
ز غم صد خار در جانم خلیدی
۱۰
مکن آزاد مفروشم، اگر چه
به خوبی صد چو من بنده خریدی
۱۱
گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را ز بهر غم گزیدی
تصاویر و صوت

نظرات