عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۶

۱

ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟

کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است

۲

آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص

خود جان و جهان نغمهٔ آن پرده‌نواز است

۳

عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند

کین راه چه پرده است و درین پرده چه راز است؟

۴

رازی است درین پرده، گر آن را بشناسی

دانی که حقیقت ز چه دربند مجاز است؟

۵

معلوم کنی کز چه سبب خاطر محمود

پیوسته پریشان سر زلف ایاز است؟

۶

محتاج نیاز دل عشاق چرا شد

حسن رخ خوبان، که همه مایهٔ ناز است؟

۷

عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید

ناز است بجایی و به یک جای نیاز است

۸

در صورت عاشق چو درآید همه سوز است

در کسوت معشوق چو آید همه ساز است

۹

زان شعله که از روی بتان حسن برافروخت

قسم دل عشاق همه سوز و گداز است

۱۰

راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک

هر ره که جُز این است همه دور و دراز است

۱۱

مستی، که خراب ره عشق است، درین ره

خواب خوش مستیش همه عین نماز است

۱۲

در صومعه چون راه ندادند مرا دوش

رفتم به در میکده، دیدم که فراز است

۱۳

از میکده آواز برآمد که: عراقی

درباز تو خود را، که در میکده باز است

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۲۰

نظرات

user_image
مهدی.ر
۱۳۹۴/۰۸/۲۸ - ۰۵:۲۱:۵۲
سلام و عرض ادبواقعا جای تعجب داره که شعربه این قشنگی حتی یک کامنت هم نداره!!!!
user_image
مینا
۱۳۹۴/۰۸/۲۸ - ۰۷:۱۶:۲۶
در صومعه چون راه ندادند مرا دوشرفتم به در میکده، دیدم که فراز استاز میکده آواز برآمد که: عراقیدر باز تو خود را، که در میکده باز استدر میکده بسته بودهصدایی از درون میکده آمده که تا از خویش بی خود نشوی راه به میکده نیابی
user_image
بیبسواد
۱۳۹۴/۰۸/۲۸ - ۰۷:۳۸:۳۸
اشکال از خود آقای عراقی است! که به در صومعه رفته است آن هم بی گاه. خوب ! در بسته بوده است و صومعه نشینان به کار شبانه سر گرم! او نمی بایست به " سیاهکاران سرای " میرفت ،در میکده است که چهره ارغوانی میکنند، گر بتوانی که خویش در بازی