
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۶۳
۱
از کرم در من بیچاره نظر کن نفسی
که ندارم به جز از لطف تو فریادرسی
۲
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهم
چه زیان دارد اگر سود کند از تو کسی؟
۳
در سرم نیست به جز دیدن تو سودایی
در دلم نیست، به جز پیش تو مردن هوسی
۴
پیش از آن کز تو مرا جان به لب آید ناگاه
نظری کن تو، مرا عمر نمانده است بسی
۵
تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق
بیگلستان رخت چند تپد در قفسی؟
۶
آتش هجر تو پنهان جگرم میسوزد
لیکن از بیم نیارم که برآرم نفسی
۷
مکن از خاک سر کوی عراقی را دور
باش، گو: کم نشود قیمت گوهر ز خسی
تصاویر و صوت

نظرات