
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۶۵
۱
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
۲
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
۳
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی
۴
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
۵
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
۶
همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
۷
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
۸
چه باک آید ز کس آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
۹
مپرس از کفر و ایمان بیدلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
۱۰
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی
۱۱
برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره تا جانش تو باشی
۱۲
عراقی طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
تصاویر و صوت

نظرات
نازبانو
کسرا
کسرا
امیـــد
امیـــد
نسرین
مجید
حمید ضیایی
محمّد غیاثی
کیومرث محمدی
کیومرث محمدی
کیومرث محمدی
یوسف
فاطمه یاوری
فرهاد حافظ
محمد شیدا