
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۶۶
۱
چه خوش باشد! که دلدارم تو باشی
ندیم و مونس و یارم تو باشی
۲
دل پر درد را درمان تو سازی
شفای جان بیمارم تو باشی
۳
ز شادی در همه عالم نگنجم
اگر یک لحظه غم خوارم تو باشی
۴
ندارم مونسی در غار گیتی
بیا، تا مونس غارم تو باشی
۵
اگر چه سخت دشوار است کارم
شود آسان، چو در کارم تو باشی
۶
اگر جمله جهانم خصم گردند
نترسم، چون نگهدارم تو باشی
۷
همی نالم چو بلبل در سحرگاه
به بوی آنکه گلزارم تو باشی
۸
چو گویم وصف حسن ماهرویی
غرض زان زلف و رخسارم تو باشی
۹
اگر نام تو گویم ور نگویم
مراد جمله گفتارم تو باشی
۱۰
از آن دل در تو بندم، چون عراقی
که میخواهم که دلدارم تو باشی
تصاویر و صوت

نظرات
مرضیه دانایی
فرزاد غضنفری
کسرا
علی عطارنژاد
احمد
یحیی
مسعود