
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۸۶
۱
ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
۲
بیتو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
۳
بیمار خود را میپرس گه گه
پیوسته از ما مگزین جدایی
۴
جانا، چه باشد؟ گر در همه عمر
گرد دل ما یک دم برآیی
۵
تا کی ز غمزه دلها کنی خون؟
چند از کرشمه جان را ربایی؟
۶
چون میبری دل، باری، نگهدار
بیچارهای را چند آزمایی؟
۷
دربند خویشم، بنگر سوی من
باشد که یابم از خود رهایی
تصاویر و صوت

نظرات