
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۸۷
۱
ای ربوده دلم به رعنایی
این چه لطف است و آن چه زیبایی؟
۲
بیم آن است کز غم عشقت
سر بر آرد دلم به شیدایی
۳
از خجالت خجل شود خورشید
گر تو برقع ز روی بگشایی
۴
زیر برقع چو آفتاب منیر
اندر ابر لطیف پیدایی
۵
در جمالت لطافتی است که آن
در نیابد کمال بینایی
۶
منقطع میشود زبان مرا
پیش وصف رخ تو گویایی
۷
آن ملاحت که حسن روی توراست
کس نبیند، مگر که بنمایی
۸
نیست بیروی تو عراقی را
بیش ازین طاقت شکیبایی
تصاویر و صوت

نظرات
وحید