
عراقی
غزل شمارهٔ ۲۹۵
۱
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
۲
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
۳
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
۴
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
۵
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
۶
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
۷
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
۸
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
۹
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
تصاویر و صوت

نظرات
داریوش
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح لازم انجام شد.
کامیار
پاسخ: با تشکر از شما، به نظر میرسد موارد اشاره شده همگی از تفاوت نسخهها ناشی میشود و هیچکدام غلط نیستند. برای یکدست ماندن نقل گنجور، نقل منبع اصلی را دست نزدیم و حاشیهی شما را به عنوان راهنما برای علاقمندان باقی گذاردیم.
روح اله شهریاری
پاسخ: با تشکر، به نظر میرسد تفاوتها مربوط به تفاوت نسخهها باشد، جهت جلوگیری از اختلاط نسخ متن را تغییر ندادیم و حاشیهی شما را به عنوان جایگزین نگاه داشتیم.
بابک
پاسخ: با تشکر، به نظر میرسد تفاوتها مربوط به تفاوت نسخهها باشد، جهت جلوگیری از اختلاط نسخ متن را تغییر ندادیم و حاشیهی شما را به عنوان جایگزین نگاه داشتیم
A.SArjmand
محمد رضا
سرافرازی
پاسخ: با تشکر، پیشنهادها احتمالاً حاصل نقل از نسخههای بدل است، در حاشیه نگه داشته میشود.
شایق
پاسخ: با دیوان عراقی چاپ انتشارات نگاه مقایسه شد، همین 9 بیت ثبت شده و بیت دیگری ندارد.
دکتر عجم
مقدم
شهباز
امیر
فرهاد
قدرت ا.. احمدی نژاد قزوینی
یاشار رضازاده
جواداقا
علیرضا
محمدحقایقی مقدم
شهرام
نیلوفر محقق
کیوان
محسن هندسی
ناشناس
سهیلی علیدادزاده
سایه غبار
جلال
boyuk
کسرا
یک نفر
علی
صفایی
کسرا
نجمه برناس
اسمعیل نیری
اسمعیل نیری
علیرضا امدادی
علی ایزدپناه
رضا
صفی الله صادقی
مهدی
سیاوش پرویزی نژاد
محمد
پدرام
محمدرضا
مجید
ros
اشراقی
رضا کاشی زنوزی
محمد
متین
میلاد
سید نجم الدین موسوی
کسرا
یوسف
ف.نوایی لقب
ف.نوایی لقب
رامین صادقی
سیامک
خشایار اریان
نگین
حسین
علی
حدیث ۸۵
تورج رامان
پاسخ آقای یاشار رضازاده و دیگر دوستانی که معنی "ملت" را به معنی امروزی مردمان یک کشور گرفته اند، همانطور که در
پاسخ کاربر بنام متین آمده، تا قبل از قرن نوزدهم میلادی و آشنایی با مفاهیم جدیدا وضع شده "دولت و ملت" در اروپا (که در آنجا هم این مفاهیم متاخر هستند و سابقه خیلی طولانی ندارند)، در فارسی به تبع عربی و پیروی از اصطلاحات مذهبی اسلام، ملت به معنی دین و مذهب بکار میرفته است. نمونه آنها همانطور که متین گفته است در مثلا عنوان کتاب ملل و نحل شهرستانی عیان است که به معنی دانشنامه مذاهب و فرقه ها ست یا روایت معروف هفتاد و دو ملت که باز شاخه های مذهبی مراد است. نزدیکترین مفهومی که میتوان برای مردم جامعه در نظر گرفت کلمه امت است که امروزه ما در فارسی بطور خاص برای کلیه پیروان اسلام و فراجامعه اسلامی بکار میبریم ولی در عربی هنوز به معنی مردمان و جامعه یک کشور (ناسیون فرانسوی یا نیشن انگلیسی) بکار میرود. آنها سازمان ملل (ملتهای) متحد را، امم المتحده میخوانند. همینطور به فراملت فرضی جهان عرب هم، امت عربی میگویند. دولت البته در قدیم به معنی مکنت و مال و خوشبختی و البته قدرت اجرایی و اداری (که لازمه آن مکنت مالی و حسن تدبیر است) بکار برده میشده است که امروزه ما همان وجه اداری و حکومتی آنرا بکار میبریم.
آذین
آبتین صفریان
افسانه چراغی
ابوتراب. عبودی
ابوتراب. عبودی
درفش
ارسلان بزرگمهر
عبدالرحمن محمدی
سروش
حیدر محمدنژاد