عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۹۹

۱

همی گردم به گرد هر سرایی

نمی‌یابم نشان دوست جایی

۲

وگر یابم دمی بوی وصالش

نیابم نیز آن دم را بقایی

۳

وگر یک دم به وصلش خوش برآرم

گمارد در نفس بر من بلایی

۴

وگر از عشق جانم بر لب آید

نگوید: چون شد آخر مبتلایی؟

۵

چنان تنگ آمدم از غم که در وی

نیابی خوشدلی را جایگایی

۶

عجب زین محنت و رنج فراوان

که چون می‌باشد اندر تنگنایی؟

۷

ازین دریای بی‌پایان خون خوار

برون شد کی توان بی‌آشنایی؟

۸

مشامم تا ازو بویی نیابد

نیابد جان بیمارم شفایی

۹

مرا یاری است، گر خونم بریزد

نیارم خواست از وی خون بهایی

۱۰

غمش گوید مرا: جان در میان نه

ازین خوشتر شنیدی ماجرایی؟

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۶۵

نظرات