
عراقی
غزل شمارهٔ ۳۰
۱
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
۲
کرشمهای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
۳
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
بجای دل سر زلف نگار در چنگ است
۴
از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است
۵
بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب
مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟
۶
بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را
ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است
۷
بریز خون عراقی و آشتی وا کن
که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است
تصاویر و صوت

نظرات