عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۳۰۲

۱

درین ره گر بترک خود بگویی

یقین گردد تو را کو تو، تو اویی

۲

سر مویی ز تو، تا با تو باقی است

درین ره در نگنجی، گرچه مویی

۳

کم خود گیر، تا جمله تو باشی

روان شو سوی دریا، زانکه جویی

۴

چو با دریا گرفتی آشنایی

مجرد شو، ز سر برکش دو تویی

۵

درین دریا گلیمت شسته گردد

اگر یک بار دست از خود بشویی

۶

ز بهر آبرو یک رویه کن کار

که آنجا آبرو ریزد دورویی

۷

چو با توست آنچه می‌جویی به هرجا

به هرزه گرد عالم چند پویی؟

۸

نخستین گم کنند آنگاه جویند

تو چون چیزی نکردی ؟ گم؟ چه جویی؟

۹

تو را تا در درون صد خار خار است

ازین بستان گلی هرگز نبویی

۱۰

پس در همچو جادویی که پیوست

میان در بسته بهر رفت و رویی

۱۱

تو را رنگی ندادند از خم عشق

از آن در آرزوی رنگ و بویی

۱۲

بهش نه پا درین وادی خون خوار

که ره پر سنگلاخ و تو سبویی

۱۳

درین میدان همی خور زخم، چون تو

فتاده در خم چوگان چو گویی

۱۴

نیابی از خم چوگان رهایی

عراقی، تا به ترک خود نگویی

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۶۷

نظرات