عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۳۰۴

۱

گر از زلف پریشانت صبا بر هم زند مویی

برآید زان پریشانی هزار افغان ز هر سویی

۲

به بوی زلف تو هر دم حیات تازه می‌یابم

وگر‌نه بی‌تو از عیشم نه رنگی مانْد و نه بویی

۳

به یاد سرو بالایت روان در پای تو ریزم

به بالای تو گر سروی ببینم بر لب جویی

۴

چو زلفت گر برآرم سر به سودایت، عجب نبود

چه باشد با کمند شیرگیری صید آهویی؟

۵

ز کویت گر رسد گردی به استقبال برخیزد

ز جان افشانی صاحبدلان گردی ز هر کویی

۶

چنان بنشست نقش دوست در آیینهٔ چشمم

که چشمم عکس روی دوست می‌بیند ز هر سویی

۷

رقیبان دست گیریدم، که باز از نو در افتادم

به دست بی‌وفایی، سست پیمانی، جفاجویی

۸

ملولی، زود سیری، نازنینی، ناز پروردی

لطیفی همچو گل نازک ولی چون سرو خودرویی

۹

نیارد جستن از بند کمندش هیچ چالاکی

ندارد طاقت دست و کمانش هیچ بازویی

۱۰

اگر چه هر سر مویم ازو دردی جدا دارد

دل من کم نخواهد کرد از مهرش سر مویی

۱۱

ز سودا عاشقانش همچو این گردون چوگان قد

به گرد کوی او سرگشته می‌گردند چون گویی

۱۲

نگیرد سوز مهر جان گدازش در دل هر کس

مگر باشد چو شمع آتش زبانی، چرب پهلویی

۱۳

به سودای نکورویی اگر دل‌گرمی‌یی داری

تحمل بایدت کردن جواب سرد بدخویی

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۶۸

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۹/۲۱ - ۰۸:۴۷:۴۸
نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببینعقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببینعیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباشگفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببینحلقه زلفش تماشاخانه باد صباستجان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببینعابدان آفتاب از دلبر ما غافلندای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببینزلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهادبا هواداران ره رو حیله هندو ببیناین که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدمکس ندیده‌ست و نبیند مثلش از هر سو ببینحافظ ار در گوشه محراب می‌نالد رواستای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببیناز مراد شاه منصور ای فلک سر برمتابتیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببیناین شعر حافظ رو با شعر بالایی مقایسه کنید
user_image
کسرا
۱۳۹۷/۰۴/۰۵ - ۰۱:۲۵:۳۷
گلهای رنگارنگ شماره 463 با آواز استاد قوامی