عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۴۰

۱

آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت!

چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت

۲

بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر

نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت

۳

دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل

غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

۴

دیدهٔ گریان مگر بر جگر آبی زند؟

کاتش سودای او در دل شیدا گرفت

۵

خوش سخنی داشتم، با دل پردرد خویش

لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت

۶

دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد

جان و تن و هرچه بود جمله به یغما گرفت

۷

هجر مگر در جهان هیچ کسی را نیافت

کز همه وامانده‌ای، هیچکسی را گرفت

۸

هیچ کسی در جهان یار عراقی نشد

لاجرمش عشق یار، بی‌کس و تنها گرفت

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۲۷

نظرات