
عراقی
غزل شمارهٔ ۴۷
۱
عشق شوقی در نهاد ما نهاد
جان ما را در کف غوغا نهاد
۲
داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
۳
قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
آتشی در پیر و در برنا نهاد
۴
رمزی از اسرار باده کشف کرد
راز مستان جمله بر صحرا نهاد
۵
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
۶
بهر آشوب دل سوداییان
خاک فتنه بر رخ زیبا نهاد
۷
از پی برگ و نوای بلبلان
رنگ و بویی بر گل رعنا نهاد
۸
فتنهای انگیخت شوری درفکند
در سرا و شهر ما چون پا نهاد
۹
جای خالی یافت از غوغا و شور
شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد
۱۰
نام و ننگ ما همه بر باد داد
نام ما دیوانه و رسوا نهاد
۱۱
چون عراقی را، درین ره، خام یافت
جان ما بر آتش سودا نهاد
تصاویر و صوت

نظرات
Ali M.l.i