عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۴۹

۱

بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد

بی‌یقین پا بر گمان نتوان نهاد

۲

جان بباید داد و بستد بوسه‌ای

بی‌کنارت در میان نتوان نهاد

۳

نیم‌جانی دارم از تو یادگار

بر لبت لب رایگان نتوان نهاد

۴

در جهان چشمت خرابی می‌کند

جرم بر دور زمان نتوان نهاد

۵

خون ما ز ابرو و مژگان ریختی

تیر به زین در کمان نتوان نهاد

۶

حال من زلفت پریشان می‌کند

پس گنه بر دیگران نتوان نهاد

۷

در جهان چون هرچه خواهی می‌کنی

جرم بر هر ناتوان نتوان نهاد

۸

هر چه هست اندر همه عالم تویی

نام هستی بر جهان نتوان نهاد

۹

چون تو را، جز تو، نمی‌بیند کسی

منتی بر عاشقان نتوان نهاد

۱۰

بر در وصلت چو کس می‌نگذرد

تهمتی بر انس و جان نتوان نهاد

۱۱

عاشق تو هم تو بس، پس نام عشق

گه برین و گه بر آن نتوان نهاد

۱۲

تا نگیرد دست من دامان تو

پای دل بر فرق جان نتوان نهاد

۱۳

چون عراقی آستین ما گرفت

رخت او بر آسمان نتوان نهاد

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۳۲

نظرات