عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۶۱

۱

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

۲

از سوز بی‌دلانت مالک خبر ندارد

با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟

۳

در لعل توست پنهان صدگونه آب حیوان

از بی‌دلی لب من با آن چه کار دارد؟

۴

هم دیدهٔ تو باید تا چهرهٔ تو بیند

کانجا که آن جمال است انسان چه کار دارد؟

۵

وهم از دهان تنگت هرگز نشان نیاید

با خاتم سلیمان شیطان چه کار دارد؟

۶

جان من از لب تو مانا که یافت ذوقی

ورنه خیال جاوید با جان چه کار دارد؟

۷

دل می‌تپد که بیند در دیده روی خوبت

ورنه برید زلفت پنهان چه کار دارد؟

۸

عاشق گر از در تو نشنید مرحبایی

چون حلقه بر در تو چندان چه کار دارد؟

۹

گر بر درت نیایم، شاید که باز پرسند:

پوسیده استخوانی با خوان چه کار دارد؟

۱۰

در دل که عشق نبود معشوق کی توان یافت

جایی که جان نباشد جانان چه کار دارد؟

۱۱

در دل غم عراقی و آنگاه عشق باقی

در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۳۸

نظرات