
عراقی
غزل شمارهٔ ۷
۱
ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
۲
زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب
۳
از رخ سیراب خود بر جگرم آب زن
کز تپش تشنگی شد جگر من سراب
۴
تافته اندر دلم پرتو مهر رخت
میکنم از آب چشم خانهٔ دل را خراب
۵
روز ار آید به شب بی رخ تو چه عجب؟
روز چگونه بود چون نبود آفتاب؟
۶
چون به سر کوی تو نیست تنم را مقام
چون به بر لطف تو نیست دلم را مآب
۷
فخر عراقی به توست، عار چه داری ازو؟
نیک و بد و هرچه هست، هست بتوش انتساب
تصاویر و صوت

نظرات
حسن جزائریان
ابوالفضل