عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۷۱

۱

بیا، که عمر من خاکسار می‌گذرد

مدار منتظرم، روزگار می‌گذرد

۲

بیا، که جان من از آرزوی دیدارت

به لب رسید و غم دل فگار می‌گذرد

۳

بیا، به لطف ز جان به لب رسیده بپرس

که از جهان ز غمت زار زار می‌گذرد

۴

بر آن شکسته دلی رحم کن ز روی کرم

که ناامید ز درگاه یار می‌گذرد

۵

چه باشد ار بگذاری که بگذرم ز درت؟

که بر درت ز سگان صدهزار می‌گذرد

۶

مکش کمان جفا بر دلم، که تیر غمت

خود از نشانهٔ جان بی‌شمار می‌گذرد

۷

من ار چه دورم از درگهت دلم هر دم

بر آستان درت چندبار می‌گذرد

۸

ز دل که می‌گذرد بر درت بپرس آخر:

که آن شکسته برین در چه کار می‌گذرد

۹

مکش چو دشمنم، ای دوست ز انتظار، بیا

که این نفس ز جهان دوستدار می‌گذرد

۱۰

به انتظار مکش بیش ازین عراقی را

که عمر او همه در انتظار می‌گذرد

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۴۳

نظرات