
عراقی
غزل شمارهٔ ۸۶
۱
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
۲
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
۳
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
۴
آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
۵
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
۶
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
۷
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
۸
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
۹
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
۱۰
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
تصاویر و صوت

نظرات
سعید
مسعود کشانی
سوف
فرید کوشکی زاده
علی علیمردانی
واگویه
رهرو
جلال ارغوانی