
عراقی
غزل شمارهٔ ۹۵
۱
این درد مرا دوا که داند؟
وین نامهٔ اندهم که خواند؟
۲
جز لطف توام که دست گیرد؟
جز رحمت تو کهام رهاند؟
۳
بنمای رخت به دردمندی
تا بر سر کوت جان فشاند
۴
آیا بود آنکه بیدلی را
لطف تو به کام دل رساند؟
۵
افتادم بر در قبولت
امید که از درم نراند
۶
کار دل من عنایت تو
گر بهتر ازین کند، تواند
۷
مهری ز قبول بر دلم نه
کین قلب کسی نمیستاند
۸
چون حلقه برین دری، عراقی
میباش و مگرد، بو که داند
تصاویر و صوت

نظرات
ملیکا