
عراقی
غزل شمارهٔ ۹۹
۱
نگارا، جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
۲
جمال یوسف مصری شنیدی؟
تو را خوبی دو چندان آفریدند
۳
ز باغ عارضت یک گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند
۴
غباری از سر کوی تو برخاست
وزان خاک آب حیوان آفریدند
۵
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون لعل و مرجان آفریدند
۶
سراپایم فدایت باد و جان هم
که سر تا پایت را جان آفریدند
۷
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
که صد دیوت نگهبان آفریدند
۸
دمادم چند نوشم درد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند
۹
ز عشق تو عراقی را دمی هست
کزان دم روی انسان آفریدند
تصاویر و صوت

نظرات
سلیمان
طاها
ح ف
جلال ارغوانی