عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۹۹

۱

نگارا، جسمت از جان آفریدند

ز کفر زلفت ایمان آفریدند

۲

جمال یوسف مصری شنیدی؟

تو را خوبی دو چندان آفریدند

۳

ز باغ عارضت یک گل بچیدند

بهشت جاودان زان آفریدند

۴

غباری از سر کوی تو برخاست

وزان خاک آب حیوان آفریدند

۵

غمت خون دل صاحبدلان ریخت

وزان خون لعل و مرجان آفریدند

۶

سراپایم فدایت باد و جان هم

که سر تا پایت را جان آفریدند

۷

ندانم با تو یک دم چون توان بود؟

که صد دیوت نگهبان آفریدند

۸

دمادم چند نوشم درد دردت؟

مرا خود مست و حیران آفریدند

۹

ز عشق تو عراقی را دمی هست

کزان دم روی انسان آفریدند

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۵۸

نظرات

user_image
سلیمان
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۰۰:۴۱:۲۲
سلام میشه یکی بیت آخری رو ترجمه کنه؟دم به معنای خون هست یا نَفَس؟
user_image
طاها
۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۰۲:۰۸:۰۸
سلام به نظر میرسد که دم به معنای نفس و زمزمه کردن باشه
user_image
ح ف
۱۴۰۰/۰۸/۱۵ - ۰۴:۴۱:۰۹
با سلام.  بیت ۶، مصرع دوم ظاهراً از نظر وزنی درست نیست.  «که سر تا پات را ...» یا «که سر تا پات از ...» نمی‌تونه باشه؟
user_image
جلال ارغوانی
۱۴۰۳/۰۶/۲۹ - ۱۸:۰۵:۰۲
در بیت آخر دم به معنی لحظه است