عراقی

عراقی

رباعی شمارهٔ ۵۴

۱

حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد

بنمود جمال و عاشق زارم کرد

۲

من خفته بدم به ناز در کتم عدم

حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۳۸۷

نظرات

user_image
اردکانی
۱۳۹۴/۰۷/۱۸ - ۰۳:۱۰:۰۶
سلامبه نظرم وزنشمفعول مفاعیل مفاعیلن فعباشد
user_image
دانش
۱۳۹۸/۱۱/۰۸ - ۱۶:۵۹:۰۸
این دو مصرع دنیایی سخن داره. اول داره از دنیای عدم وجود صحبت میکنه یعنی جایی که ما در خواب ناز بودیم و وجود نداشتیم. و عدم وجود را به خوابی ناز تشبیه کرده. خود این یعنی شاعر به قبل از وجود هم فکر میکرده و در عصره خودش بیانگره نبوغ شاعر هست . من سوالی دارم در باره مصرع دوم :« اگر خوابه ما ناز بود پس چرا از حسن و جمال کسی که مارو از خواب ناز بیدار کرده میگه؟! منظور از حسن و جمال و عشق چیه؟ شاعر چه چیزی را درک کرده که به عشق حسن و جمال تشبیه کرده؟ شاعر از خدا چه چیزی را فهمیده که با تشبیهاتی زیبا داره توصیفش میکنه؟» آیا کسی هست که این مصرع های بعدی را مثل شاعر بفهمه؟ آیا کسی هم خدارو اینطور درک کرده ؟ خواهش مندم جوابی در حاشیه بنویسید
user_image
حسین
۱۳۹۹/۱۱/۲۱ - ۰۳:۳۰:۲۴
زمانی که عاشق در وصال هست معمولا ناز می‌کنه چون دیگه معشوق در کنارش هست و عاشق آرام و مطمئن هست ( و در خواب ناز به سر میبره) اما زمانی که فراق اتفاق بیفته تازه متوجه میشه که از چه جمال زیبایی دور افتاده و دچار غم و زاری میشه . و به نظر من شاعر این ابیات را با الهام از اون حدیث قدسی که می‌فرماید کنت کنزامخفیا ...سروده هست