
عراقی
رباعی شمارهٔ ۸۳
۱
اندر همه عمر خود شبی وقت نماز
آمد بر من خیال معشوق فراز
۲
برداشت ز رخ نقاب و می گفت مرا:
باری، بنگر، که از که میمانی باز؟
تصاویر و صوت

نظرات